center> center>
وبلاگicon
ange persianrank.ir -->
وبلاگicon
♥♥♥شعر عاشقانه ♥♥♥

 

لحظه ی  آخرین


برام دعا کن عشق من،همین روزا بمیرم

آخه دارم از رفتنت، بدجوری گر میگیرم


دعا کنم که این نفس تموم شه تا سپیده

کسی نفهمه عاشقت چی تا سحر کشیده


این آخرین بار عزیز ، دستامو محکمتر بگیر

آخه تو که داری می ری، به من نگو بمون نمیر


داری میای یه باغ سبز ، درش به روت باز هنوز

من باغ سوختم نازنین، باشه برو با من نسوز


اگه یه روز برگشتی و گفتن فلانی مرده

بدون که زیر خاک سرد حس نگات رو برده


گریه نکن برای من قسمت ما همینه

دستام رو محکمتر بگیر لحظه ی  آخرین اینه

 

عهد

 

به هر اندازه که نیستی من از حس تو سرشارم

که انگار هستی و من دست از این حس برنمی دارم

به هر اندازه که نیستی هنوزم پا به پات هستم

نه تو برگشتنت دیره نه من از انتظار خستم

 

یه حسی با دلم میگه تو این تکرار دلتنگی

تو هم مثل منی و با تب شب گریه می جنگی

تو هم تا آخر این شب نمی خوابی و بیداری

دلم میگه هنوزم تو یه احساسی به من داری

 

یه عالم راهه تا چشمات که اینجا جای موندن نیست

تو نیستی و تو این غربت کسی غیر. از تو با من نیست

سرانجام منی حتی اگه دستاتو گم کردم

یه عهدی با من و جاده ست که بی تو برنمی گردم

 

 

 

 

شب مهتاب

 

شب مهتابه و چشمام بازم از یاد تو خیسه

دیگه عادت شده با بغض واسۀ تو می نویسه



کاش می فهمیدی که قلبم خونۀ آرزوهات بود

یه نفس تنها نبودی همیشه دلم باهات بود



آسمون و ماه نُقْرَش با یه عالمه ستاره

شاهدن که این بریدن دیگه برگشتی نداره



رفتی بی اونکه بدونی دل من مال خودت بود

حال بغضای شبونم به خدا حال خودت بود



سهم چشمای تو بودن توی دنیا هر چی داشتم

واسۀ خاطر نازت جونمو گرو گذاشتم


یه دروغ ساده اما قصۀ ما رو بهم زد

سرنوشتمونو آخر با جدا شدن رقم زد



تو پشیمون شدی و من حالا صندوقچۀ دردم

سخته اما باورش کن من دیگه بر نمی گردم



اما یادت باشه حرفا مث گوله های برفن

خیلیا قربونی یای بی گناه دو تا حرفن



تو ترانه های شرجیم می درخشی تو همیشه

اما من هر کاری کردم که ببخشمت نمیشه

 

 

 

 نقطه ی پایان

 

تو رو کجا گمِت کردم بگو کجای این قصه

که حتی جوهر شعرم همینو از تو می پرسه

 

که چی شد اون همه رویا همون قصری که می ساختیم

دارم حس می کنم شاید ، من و تو عشقو نشناختیم

 

میون قلبای امروزی ما ، نمی دونم چرا نمیشه پل بست

مثه دو ماهی افتاده بر خاک به دور از چشم دریا رفتیم از دست

 

به لطف و حرمت خاطره هامون نگو همیشه یاد من می مونی

که نه من مثل اون روزای دورم نه تو دیگه برای من همونی

 

بذار جز این سکوت سرد لبهات برام چیزی به یادگار نمونه

بذار تا نقطه ی پایان این عشق مثه اشکی بشینه روی گونه

 

تحمل می کنم غیبت ماهو ، می دونم نیمه ی همدیگه هستیم

نشد پیدا بشیم تو متن قصه به رسم عاشقی دردو شکستیم

 

میون قلبای امروزی ما نمی دونم چرا نمیشه پل بست

مثه دو ماهی افتاده بر خاک به دور از چشم دریا رفتیم از دست

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:5 نويسنده : mahdi ا

 

شعر عاشقانه

 

احساسم

 

ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت

یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت

 

ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد

از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد

 

ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی

یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی

 

ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد

مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد

 

ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود

یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود

 

ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد

یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !

 

 

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:4 نويسنده : mahdi ا

شعر عاشقانه

 

 

دلخوشی

 

تو مهربانتر از آنی که فکر می کردم

درست مثل همانی که فکر می کردم

 

شبیه ... ساده بگویم کسی شبیهت نیست

هنوز هم تو چنانی که فکر می کردم

 

تو جان شعر منی و جهان چشمانم

مباد بی تو جهانی که فکر می کردم

 

تمام دلخوشی لحظه های من از توست

تو آن آن زمانی که فکر می کردم

 

درست مثل همانی که در پی ات بودم

درست مثل همانی که فکر می کردم

 

 

 

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:4 نويسنده : mahdi ا

شعرهای عاشقانه

 

 

حاضر غایب

 

کسی تنهایی یک فرد شاعر را نمی فهمد

و جاده وسعت درد مسافر را نمی فهمد

 

دوباره وقت رفتن می شود کوچ پرستوها

و حتی آسمان مرغ مهاجر را نمی فهمد

 

پر از شک و یقینم بی تو ایمانی نخواهم داشت

خدا حرف دل این نیمه کافر را نمی فهمد

 

خیابان ها و ماشین های سر در گم نمی دانند

که دنیا درد انسان معاصر را نمی فهمد

 

چراغ سبز یا قرمز چه فرقی می کند وقتی

سواره خط کشی قلب عابر را نمی فهمد

 

حضور حاضر غایب که می گویند یعنی من

غریب افتاده ای که جمع حاضر را نمی فهمد

 

نمی خواهد بپرسی حال و روز واژه هایم را

کسی تنهایی یک فرد شاعر را نمی فهمد

 

 

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:2 نويسنده : mahdi ا

 

شعر عاشقانه

 

 

تصمیم

 

یه امشب مالِ من باش ـو  بزار باور کنم هستم

به آغوشِ تو محتاجـــم  به عشقِ بودنت مستـم

دلم تنگه واست امشب  چشام چشماتو کَم داره

تو که نیستی کناره من دلم یه دنیا غَم داره

 

بیا بگذر از این تصمیم  منم بی تو نمی تونم

اگه امشب تو برگردی  به تو دنیام ـو مدیونم

 

بزار حال و هوایِ من  دوباره مثه اول شه

از این سَردَرگُمی خستم  بزار روزایِ بد سَر شه

تویِ خلوتِ من امشب  چقد جایِ تو خالی ـه

نمی دونی که دلتنگی  چه رنگی ـو چه حالی ـه

 

نمی دونی که بعد از تو  همه شب هارو بیدارم

تو ازتنهایی می ترسی  از احساست خبر دارم

من ـو ببخش عزیزه من  اگه دستات ـو وِل کردم

تا وقتی که نفس دارم  من از تو بَرنمی گردم

 

 

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:2 نويسنده : mahdi ا

خواب پریشون

 

 

خواب پریشون

 

به من فرصت بده خوبم ، به من که بی تو می میرم

از این فاصله ها از این جدایی خیلی دلگیرم

 

ببخش این سادگی هامو ، اگه از تو جدا بودم

تو عاشق بودی اما من ، گرفتار خودم بودم

 

ببخش اگه نشد حتی ، یه بار بگم دوست دارم

خودم حتی خودم خستم ،از این سکوت مرگبارم

 

از این خواب پریشونم ، از این فکرهای آلوده

از این احساس تردیدی ، که وقتی هستی نابوده

 

نگاهت عاشق و زیباست ، دلت اندازه ی دریاست

دلیل هرچی هست اینجا ، هنوز عشقت پا برجاست

 

چشای پاک و معصومت ، کسی جز من نمی بینمه

که بعده این همه مدت ، هنوز عشقت شیرینه

 

دلم از این قفس خونه ، از این دلتنگی داغونه

چقد دلگیر بی چشمات ، در و دیوار این خونه

 

مثل چراغ این خونه ، تا وقتی نیستی خاموشم

تا وقتی نیستی بار عشق ، یه کم سنگین رو دوشم

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:1 نويسنده : mahdi ا

شعر عاشقانه

 

 

تصمیم

 

یه امشب مالِ من باش ـو  بزار باور کنم هستم

به آغوشِ تو محتاجـــم  به عشقِ بودنت مستـم

دلم تنگه واست امشب  چشام چشماتو کَم داره

تو که نیستی کناره من دلم یه دنیا غَم داره

 

بیا بگذر از این تصمیم  منم بی تو نمی تونم

اگه امشب تو برگردی  به تو دنیام ـو مدیونم

 

بزار حال و هوایِ من  دوباره مثه اول شه

از این سَردَرگُمی خستم  بزار روزایِ بد سَر شه

تویِ خلوتِ من امشب  چقد جایِ تو خالی ـه

نمی دونی که دلتنگی  چه رنگی ـو چه حالی ـه

 

نمی دونی که بعد از تو  همه شب هارو بیدارم

تو ازتنهایی می ترسی  از احساست خبر دارم

من ـو ببخش عزیزه من  اگه دستات ـو وِل کردم

تا وقتی که نفس دارم  من از تو بَرنمی گردم

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:1 نويسنده : mahdi ا

 

 

شعرهای عاشقانه

 

 

ابریشم موهات

 

فقط ابریشم موهات و کم داشت ، غریبه ظلمت شـــب های تیـــــره

بــزار مـــهتاب پـــر نــور شــب من ، زیــــــر ابریـــشم زلفـــــت بمیــره

 

ترانه با حضور تو تــــرانست ،  وگر نــه بی تـــو با مــن همصدا نیست

اگر چـــه واژه بی مـــن باز واژست ، ولی ذهنم بدون تـــو رهــا نیست

 

نمیشه واژه رو بـــی تــــو بفهمم ، که شـــــاعر باشم ُشاعر بمیـــرم

نمی تونــم بــدون تــو بمونـــم ، که بـــی تو رنگ خوشــبختی بگیــرم

 

ترانه با حضور تو تــــرانست ،  وگر نــه بی تـــو با مــن همصدا نیست

اگر چـــه واژه بی مـــن باز واژست ، ولی ذهنم بدون تـــو رهــا نیست

 

فقط ابریشم موهات و کم داشت ، غریبه ظلمت شـــب های تیـــــره

 

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:0 نويسنده : mahdi ا

خواب پریشون

 

 

سر به هوا

 

سر به هوا کجا میری ، از کی نشونه میگیری

خونه ی تو قلب ِ منه ، چرا بهونه میگیری


هرجا بری دنبالتم ، خیال نکن خیالتم

حقیقته زندگیتم ، جواب بده سوالتم


پرسه بزن تو حال ِ من ، نقش ِ چشات توو فال ِ من

افتاده بود عکس ِ یه گُل ، تو تعبیره امسال ِ من


سربه هوا مال منی ، عشق منی جون منی

کجا میری که ناجی ، حال دگرگون منی



دنیای عشق تو هوات ، دریای آتیش تو چشات

نگاه بکن به خواهشم ، نشسته در پیش نگات


بودن ِ تو یعنی نفس ، رهایی از حبس ِ قفس

برای تنهایی من ، تو باشی و همین و بس..

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:0 نويسنده : mahdi ا

 

شعر عاشقانه

 

 

ماه

 

نخوابی آسمون امشب ، که من بیدارـه بیدارم

یه امشب دل به من بسپار ، که من جای تو می بارم

 

نخوابی آسمون امشب ، که من در بند تقدیرم

ببین دلتنگ ـه دلتنگم ، دارم از غصه می میرم

 

تو که تنها نمی مونی ،  تو قلبت ماه و خورشید ـه

ولی من بی کس و تنهام ، یکی ماهـَم رو دزدیده

 

دلم با اون یه دریا بود ، ولی آتیش به دریا زد

یکی رفت پیش عشق من ُ و خودش رو جای من جا زد

 

حالا از چشم بارونیم ، شبا هی غصه می باره

تو خوش باش آسمون هر شب که ماه تنهات نمی ذاره

 

نخواب ای آسمون امشب ، کمی با من مدارا کن

همه دنیامـو گم کردم ، بگرد ماهـَم رو پیدا کن

 

 

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 12:59 نويسنده : mahdi ا
.: Weblog Themes By violetSkin :.