center> center>
وبلاگicon
ange persianrank.ir -->
وبلاگicon

 

لحظه ی  آخرین


برام دعا کن عشق من،همین روزا بمیرم

آخه دارم از رفتنت، بدجوری گر میگیرم


دعا کنم که این نفس تموم شه تا سپیده

کسی نفهمه عاشقت چی تا سحر کشیده


این آخرین بار عزیز ، دستامو محکمتر بگیر

آخه تو که داری می ری، به من نگو بمون نمیر


داری میای یه باغ سبز ، درش به روت باز هنوز

من باغ سوختم نازنین، باشه برو با من نسوز


اگه یه روز برگشتی و گفتن فلانی مرده

بدون که زیر خاک سرد حس نگات رو برده


گریه نکن برای من قسمت ما همینه

دستام رو محکمتر بگیر لحظه ی  آخرین اینه

 

عهد

 

به هر اندازه که نیستی من از حس تو سرشارم

که انگار هستی و من دست از این حس برنمی دارم

به هر اندازه که نیستی هنوزم پا به پات هستم

نه تو برگشتنت دیره نه من از انتظار خستم

 

یه حسی با دلم میگه تو این تکرار دلتنگی

تو هم مثل منی و با تب شب گریه می جنگی

تو هم تا آخر این شب نمی خوابی و بیداری

دلم میگه هنوزم تو یه احساسی به من داری

 

یه عالم راهه تا چشمات که اینجا جای موندن نیست

تو نیستی و تو این غربت کسی غیر. از تو با من نیست

سرانجام منی حتی اگه دستاتو گم کردم

یه عهدی با من و جاده ست که بی تو برنمی گردم

 

 

 

 

شب مهتاب

 

شب مهتابه و چشمام بازم از یاد تو خیسه

دیگه عادت شده با بغض واسۀ تو می نویسه



کاش می فهمیدی که قلبم خونۀ آرزوهات بود

یه نفس تنها نبودی همیشه دلم باهات بود



آسمون و ماه نُقْرَش با یه عالمه ستاره

شاهدن که این بریدن دیگه برگشتی نداره



رفتی بی اونکه بدونی دل من مال خودت بود

حال بغضای شبونم به خدا حال خودت بود



سهم چشمای تو بودن توی دنیا هر چی داشتم

واسۀ خاطر نازت جونمو گرو گذاشتم


یه دروغ ساده اما قصۀ ما رو بهم زد

سرنوشتمونو آخر با جدا شدن رقم زد



تو پشیمون شدی و من حالا صندوقچۀ دردم

سخته اما باورش کن من دیگه بر نمی گردم



اما یادت باشه حرفا مث گوله های برفن

خیلیا قربونی یای بی گناه دو تا حرفن



تو ترانه های شرجیم می درخشی تو همیشه

اما من هر کاری کردم که ببخشمت نمیشه

 

 

 

 نقطه ی پایان

 

تو رو کجا گمِت کردم بگو کجای این قصه

که حتی جوهر شعرم همینو از تو می پرسه

 

که چی شد اون همه رویا همون قصری که می ساختیم

دارم حس می کنم شاید ، من و تو عشقو نشناختیم

 

میون قلبای امروزی ما ، نمی دونم چرا نمیشه پل بست

مثه دو ماهی افتاده بر خاک به دور از چشم دریا رفتیم از دست

 

به لطف و حرمت خاطره هامون نگو همیشه یاد من می مونی

که نه من مثل اون روزای دورم نه تو دیگه برای من همونی

 

بذار جز این سکوت سرد لبهات برام چیزی به یادگار نمونه

بذار تا نقطه ی پایان این عشق مثه اشکی بشینه روی گونه

 

تحمل می کنم غیبت ماهو ، می دونم نیمه ی همدیگه هستیم

نشد پیدا بشیم تو متن قصه به رسم عاشقی دردو شکستیم

 

میون قلبای امروزی ما نمی دونم چرا نمیشه پل بست

مثه دو ماهی افتاده بر خاک به دور از چشم دریا رفتیم از دست

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:5 نويسنده : mahdi ا
.: Weblog Themes By violetSkin :.