center> center>
وبلاگicon
ange persianrank.ir -->
وبلاگicon
♥♥♥شعر عاشقانه ♥♥♥

 

 

 

 

 

 

عقربه

 

همیشه در دل همدیگریم و دور از هم

چقدر خاطره داریم با مرور از هم

 

دو ریل در دو مسیر مخالفیم و بهم

نمی رسیم بجز لحظه ی عبور از هم

 

تو من ، تو من ، تو منی ، من تو ، من تو ، من تو شدم

اگر چه مرگ جدامان کند به زور از هم

 

 نه ، تن نده پری من ! تو ورد ها بلدی

بخوان که پاره شود بند های تور از هم

 

نه ، مثل ریل نه ... فکر دوباره آمدنیم

شبیه عقربه ها لحظه ی عبور از هم

 

 

 

 

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:26 نويسنده : mahdi ا

تاریک کوچه‌های مرا آفتاب کن 
با داغ‌های تازه، دلم را مجاب کن 

ابری غریب در دل من رخنه کرده است 
بر من بتاب، چشم مرا غرق آب کن 

 

ای عشق ای تبلور آن آرزوی سبز 
برخیز و چون سکوت، دلم را خطاب کن 

ای تیغ سرخ زخم، کجا می‌روی چنین 
محض رضای عشق، مرا انتخاب کن 

ای عشق، زیر تیغ تو ما سر نهاده‌ایم 
لطفی اگر نمی‌کنی، اینک عتاب کن 

سلمان هراتی

آرزو سکوت عشق


تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:26 نويسنده : mahdi ا

 

هوای تو

 

شدم درگیر تو ، تو یه شب سرد

خیال کردم که پابندت نمی شم

 

بغل کردم تورو بی پرده با عشق

حالا با عطر تو دیوونه می شم

 

می خوام دوری کنم از تو ولی باز

یه احساسی همه اش یادم می یاره

 

که تو خوبی ، منم دستاتو می خوام

نمی شه رد بشم راهی نداره

 

دلم می خواد که دستتو توی دستام بگیرم

بگم چقد دوست دارم برای تو بمیرم

 

بذار گم شم تو آغوشت دوباره

به آغوش تو من وابسته باشم

 

واسه بودن کنار گرمیه تو

چشامو روی دنیا بسته باشم

 

 

 

 

دیگه باورم شده ندارمت

 

 

این سکوت و این هوا و این اتاق .. شب به شب به خاطرم میاردت

 

توی این خونه هنوزم یه نفر ..  نمیخواد باور کنه نداردت

 

نمیخواد باور کنه تو این اتاق .. دیگه ما با هم نفس نمیکشیم

 

زیر لب یه عمر میگه با خودش .. ما که از همدیگه دست نمیکشیم

 

به هوای روز برگشتن تو  .. سر هر راهی نشونه میکشه

 

با تمام جاده های رو زمین .. رد پاتو سمت خونه میکشه

 

من دارم هر روزمو بدون تو .. با تب یه خاطره سر میکنم

 

با خودم به جای تو حرف میزنم .. خودمو جای تو باور میکنم

 

توی این خونه به غیر از تو کسی .. دلشو با من یکی نمیکنه

 

من یه دیوونم که جز خیال تو .. کسی با من زندگی نمیکنه

 

تو سکوت بی هوای این اتاق .. شب به شب به خاطرم میارمت

 

خودمم باور نمیکنم ولی .. دیگه باورم شده ندارمت

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:10 نويسنده : mahdi ا

 

 

تو که باشی

 

 

تو که باشی همه دنیا برام مثل بهشته

 

خدا اسم تو رو تو سرنوشت من نوشته

 

 

تو که باشی همه دنیا برام زیباترین میشه

 

همونجایی که تو باشی همونجا بهترین میشه

 

 

تو آغوش توام زیباترین جای جهانم

 

تو اسمم رو بگی انگار یه شعر عاشقانه ام

 

 

صدای تو مثه لالایی بارون عشقه

 

حسی که تا ابد تو قلب ما میمونه عشقه

 

 

تموم دلخوشیم اینه که تو دنیات بمونم

 

تو میدونی که جون تو شده بسته به جونم

 

 

کنار تو پر از آرامشم حالم عجیبه

 

تو وقتی آشنام باشی همه دنیا غریبه

 

 

***

 

عشق من بدون دوست دارم

 

تا دنیا دنیاست این عشق پا برجاست

 

 

عشق من بدون عاشق شدم

 

این احساس زیباست مثل یک رویاست

 

این لحظه ها مال ماست

 

 

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:9 نويسنده : mahdi ا

 

میخوام باور کنی... 

 

میخوام باور کنی چقدر دوستت دارم

میخوام باور کنی تنهات نمیزارم

 

 

میخوام باور کنی چقدر نگاهت رو

تو این شبهای بی خاطره کم دارم

 

 

میخوام باور کنی تمام دنیامی

تو درمون دل عاشق تنهامی

 

 

میخوام باور کنی محتاج چشماتم

توی هرثانیه هرلحظه باهاتم

 

 

دارم توی چشمات دنیامو میسازم

دارم به عشقت دارم قلبمو میبازم

 

 

بمون پیشم تاوقتی خون تورگ هام

بمون پیشم همیشه ای گل نازم

 

 

میخوام باور کنی تمام دنیامی

تو درمون دل عاشق تنهامی

 

 

میخوام باور کنی محتاج چشماتم

توی هرثانیه هرلحظه باهاتم...

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:9 نويسنده : mahdi ا

 

چشمـانم را کـه مـی بنـدم رویـا می شوی. . . شیـرین !

چشـم بـاز مـی کنم شـعر مـی شـوی . . . تلـخ !

تـ❤ ـو نـاب تریـن واژه ای هستـی که من همـیشـه در حسرت طعمت دلـم شـور مـی زند…

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:8 نويسنده : mahdi ا

 

خوشبخت ترین ادم دنیا

 

من تو رو دوست دارم خودتم میدونی               داری این احساس و از چشام میخونی

 

من تورو دوست دارم خودتم اگاهی                   واسه تو میمیرم تو شبیه ماهی

 

من تو رو دوست دارم بیشتر از هر چیزی            وقتی که موهات و رو شونه هام میریزی

 

تو مدارا کردی با دل غمگینم                          با تو پر میگیرم بی تو من سنگینم

 

من چه حالم خوبه وقتی با من هستی            توی این حاله خوش تو با من همدستی

 

حتی تو رویاهام تو کنارم هستی

 

من تو رو دوست دارم وقتی که میخندی               وقتی که چشمات و رو بدیام میبندی

 

من تو رو دوست دارم اینو جدی میگم                  تو سراپا گوشی وقتی چیزی میگم

 

وقتی جایی میری دل من میگیره                       تو که نیستی ذهنم با خودش درگیره

 

تو که پیشم باشی پر رو یا میشم                       با تو خوشبخت ترین ادم دنیا میشم

 

دلبره نازه من شوق پروازه من                               تا ابد با من باش محرم راز من

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:8 نويسنده : mahdi ا

 

اگــر شعــر‌هــای مــن زیبــاست؛

دلیــل اش آن اســت

کــه تـ ❤ ـو زیبــایــی!

حــالا،

هــی بیــا و بگــو،

چنیــن اســت و چنــان اســت!

اصــلا

مهــم نیســت،

تــو چنــد ســالــه بــاشــی؛

مــن هــم‌ســن و ســال تــو هستــم!

مهــم نیســت

خــانــه‌ات کجــا بــاشد؛

بــرای یــافتــن‌ات کــافــی اســت

چشــم‌هــایــم را ببنــدم!

خــلاصــه بگــویــم

حالاهــر قفلــی کــه مــی‌خــواهــد

بــه درگــاه خــانــه‌ات بــاشــد،

عشــق پیچکــی اســت

کــه دیــوار نمــی‌شنــاســد .قلب

 

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:7 نويسنده : mahdi ا

 

باور نکن

 

باور نکن تنهاییت را

من در تو پنهانم ،تو در من

از من به من نزدیک تر تو

از تو به تو نزدیک تر من

 

باور نکن تنهاییت را

تا یک دل و یک درد داری

تا در عبور از کوچه عشق

بر دوش هم سر میگذاریم

 

دل تاب تنهایی ندارد

باور نکن تنهاییت را

هر جای این دنیا که باشی

من باتوام تنهای تنها

 

من با توام هرجا که هستی

حتی اگر با هم نباشیم

حتی اگر یک لحظه یک روز

با هم در این عالم نباشیم

 

این خانه را بگذار و بگذر

با من بیا تا کعبه دل

باور نکن تنهاییت را

من با تو ام منزل به منزل

 

 

 

دلت با منه

 

ازم دوری اما دلت با منه

ازت دورم اما دلم روشنه

 

تو چشمای تو عکس چشمامه و

تو چشمای من عکس چشمای تو

 

تو این لحظه هایی که دورم ازت

همه خاطره هامونو خط به خط

 

دوباره تو ذهنم نگاه میبکنم

دارم اسمتو هی صدا میکنم

 

کی گفته از عشق تو دست میکشم

دارم با خیالت نفس میکشم

 

چه حس عجیبی چه آرامشی

تو هم باخیالم نفس میکشی

 

میدونم تو هم مثل من دلخوری

تو هم مثل من بغضتو میخوری

 

نگاهت پر از حف و درد دله

ولی خب تموم میشه این فاصله

 

دوباره مثه اون روزای قدیم

که باهم تو بارون قدم میزدیم

از احساس هم دیگه حض میکنیم

 زمین و زمانو عوض میکنیم

 

کی گفته از عشق تو دست میکشم

دارم با خیالت نفس میکشم

 

چه حس عجیبی چه آرامشی

تو هم باخیالم نفس میکشی…

 

 

 

جوونی

 

لالایی می خونم روتو می پوشونم

بی ترس  و اضطراب با من بری به خواب

 

جوونم کن اگه جرم جوونی

جوونی کن که پامون گیر باشه

فقط تقدیره که می شه همیشه

دعا کن عشقمون تقدیر باشه

 

تو داری خالق اون لحظه می شی

که من شادم سر راه نگاهت

 از اینجاهاله ی ماه ُ نگاه کن

ببین امشب چقدر ماهه نگاهت

 

تو نزدیکی که دنیا دور می شه

آدم با عشق تو مغرور می شه

خیالم راحته هستی و هر شب

تو آغوش خودم خوابی همیشه

 

لالایی می خونم، رو تو می پوشونم

بی ترس و اضطراب با من بری به خواب

آدم بدون روح  می مونه روی آب

عادت هر شبو با من بری به خواب

 

لالایی می خونم، رو تو می پوشونم

بی ترس  و اضطر اب با من بری به خواب

من با تو روشنم تنها به من بتاب

دست منو بگیر با تو برم به خواب

 

جوونم کن اگه جرم جوونی

جوونی کن رو دنیـــآ پا بزارم

تو آغاز همین پایان خوبی

چه روزهای قشنگی با تو دارم

 

بگو چشم هامو رو دنیا ببندم

بزار چیزی به غیر از تو نبینم

فقط دور تو می چرخم همیشه

تو خورشیدی و من کل زمینم

 

چجوری پنجره بازه به بیرون

تو خوابیدی ولی بیدار شیشه

ببین احساس دیروز من و تو

چه احساس قشنگی داره می شه

 

لالایی می خونم روتو می پوشونم

بی ترس  و اضطراب با من بری به خواب

آدم بدون روح می مونه روی آب

عادت هر شبو با من بری به خواب

 

لالایی می خونم رو تو می پوشونم

بی ترس  و اضطراب با من بری به خواب

من با تو روشنم تنها به من بتاب

دست منو بگیر با  تو برم به خواب 

 

دست منو بگیر با تو برم به خواب

 

 

لحظه ی  آخرین


برام دعا کن عشق من،همین روزا بمیرم

آخه دارم از رفتنت، بدجوری گر میگیرم


دعا کنم که این نفس تموم شه تا سپیده

کسی نفهمه عاشقت چی تا سحر کشیده


این آخرین بار عزیز ، دستامو محکمتر بگیر

آخه تو که داری می ری، به من نگو بمون نمیر


داری میای یه باغ سبز ، درش به روت باز هنوز

من باغ سوختم نازنین، باشه برو با من نسوز


اگه یه روز برگشتی و گفتن فلانی مرده

بدون که زیر خاک سرد حس نگات رو برده


گریه نکن برای من قسمت ما همینه

دستام رو محکمتر بگیر لحظه ی  آخرین اینه

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:7 نويسنده : mahdi ا

شعر عاشقانه

 

 

خالی شدم از زندگی، از هرچه پایان داشت

حسی شبیه آنچه که یک جسم ِ بی جان داشت

 

می آمد و با هرقدم عطر تو می پیچید

لعنت به شهری که پس از تو باز باران داشت!

 

با حال آن روزم میان خاطرات تو

باران نمی بارید... ، اگر یک ذره وجدان داشت



میشد بگیری دست من را قبل از افتادن اما نشد..

تا من بفهمم عشق تاوان داشت



میشد ببندی زخم من را قبل جان دادن

افسوس... من را کشت آن دردی که درمان داشت



من مرده بودم! مرگ با من زندگی می کرد

من مرده بودم.. مرگ در رگ هام جریان داشت

 

وقتی که برگشتی به من، در شهر پرکردند:

برگشتن جان پس به جسمی مرده ، امکان داشت

 



 

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 دی 1393 ا 13:5 نويسنده : mahdi ا
.: Weblog Themes By violetSkin :.